اصلاحات ديني- اجتماعي از ديدگاه استاد شهيد مرتضي مطهري
اصلاحات ديني- اجتماعي از ديدگاه استاد شهيد مرتضي مطهري
نويسنده:علي دژاكام
منبع:روزنامه قدس
منبع:روزنامه قدس
آنچه مي خوانيد به بررسي نظريات استاد مطهري در باب اصلاحات ديني - اجتماعي پرداخته و ويژگيهاي اصلاح طلبان صالح و نقش علماي دين در پروژه تاريخي اصلاحات را برشمرده و ديدگاه استاد را در باب اهداف و آسيب شناسي اصلاحات را با ذكر ده مورد آسيب، تبيين كرده است.
استاد مطهري با استناد به آياتي از قرآن كريم تلاش مي كند توضيح دهد كه "اصلاح"، از مفاهيم مهمي است كه در انديشه اجتماعي خدا محور، جايگاهي ويژه دارد:
"مورد استعمال "اصلاح" در قرآن گاهي رابطه ميان دو فرد است (اصلاح ذات البين) و گاهي محيط خانوادگي و گاه محيط بزرگ اجتماعي است كه اكنون مورد بحث ما است. قرآن كريم، در مجموع تعبيرات خود، پيامبران را "مصلحان" مي خواند، چنانكه از زبان شعيب پيغمبر مي گويد: "هرگاه با آنها گفته شود كه در زمين فساد نكنيد، مي گويند ما اصلاح گرانيم. آگاه باشيد كه همينها مفسدانند و خود نيز به دقت درك نمي كنند."
ايشان يكي از علل ظهور پيامبران جديد را تحريف اديان و شرايع پيشين مي داند و بر همين اساس، پيامبران را مصلحاني مي داند كه به اصلاحگري در دين پيشين پرداخته اند:
"يكي از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد، تحريف و تبديلهايي است كه در تعليمات و كتابهاي مقدس پيامبران پيشين رخ مي داده و به همين جهت آن كتابها و تعليمات، صلاحيت خود را براي هدايت مردم از دست مي داده اند. اغلب پيامبران، احياكننده سنن فراموش شده و اصلاح كننده تعليمات تحريف يافته پيشينيان خود بوده اند."
به اعتقاد استاد،اصلاح طلبي، يك روحيه اسلامي است. هر مسلماني به حكم اينكه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح طلب و دست كم طرفدار اصلاح طلبي است. زيرا اصلاح طلبي، هم به عنوان يك شأن پيامبري در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهي از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعي اسلام است.
سيره و روش امامان معصوم(ع) حاكي از اين است كه آنان هم به جهت نظري و عملي، به اصلاحات اجتماعي، نظر داشته اند. امام حسين(ع) در وصيتنامه معروفش خطاب به برادرش محمد حنفيه به كار خود عنوان اصلاح و به خود عنوان مصلح مي دهد:
"قيام من قيام فردي جاه طلب يا كامجو يا آشوبگر و ستمگر نيست. من در جستجوي اصلاح كار امت جدم بپاخاسته ام و اراده كرده ام امر به معروف و نهي از منكر كنم و به روش جد و پدرم رفتار نمايم."
علي(ع) در يك نيايش زيبا مي فرمايد:
"خدايا تو خود آگاهي آنچه كه از ناحيه ما صورت گرفت، رقابت در كسب قدرت يا خواهش فزون طلبي نبود بلكه بر اين بوديم كه سنن تو را كه نشانه هاي راه تو هستند، بازگردانيم و اصلاح آشكار و چشمگير در شهرهاي تو اعمال كنيم كه بندگان مظلوم و محروم، امان يابند و مقررات به زمين مانده تو از نو به پا داشته شوند."
"مصانعه" نكردن، از ويژگيهاي مهم مصلحان است. شايد نتوان معادل فارسي دقيق براي مصانعه آورد، ولي رفيق بازي، سازش كاري، ملاحظه كاري و معامله گري را مي توان مترادف آن دانست. مصلحان اجتماعي هيچگاه بر سر اصلاحات سازش و معامله نكرده و ملاحظه هيچ كس، هيچ گروه و هيچ طبقه را نبايد بكنند. رفيق بازي و مصلحت باند را بر مصلحت اصلاحات ترجيح دادن كار را عقيم مي گذارد. علي(ع) خود در امر اصلاحات، ملاحظه هيچكس و هيچ گروهي را نكرد و آن را در همه سطوح و جنبه ها به شدت پيگيري كرد. قرآن نيز رسول اكرم(ص) را از "مداهنه" و "مصانعه" بازداشته است. مصلحي كه اهل "مصانعه" باشد، هيچگاه نمي تواند در امر اصلاحات موفق شود.
مطهري بر اين باور است كه كسي مي تواند دست به اصلاحات اجتماعي بزند كه خود از آلودگيهاي معمول و مرسوم اجتماعي مبرا باشد و به آنچه كه براي جامعه و مردم تجويز مي كند عمل نمايد. علي(ع) به عنوان مصلح اجتماعي در اين مورد خطاب به مردم چنين مي گويد:
"به خدا سوگند من شما را به هيچ كاري فرمان ندادم مگر آنكه پيش از آنكه فرمان دهم خودم به كار بستم؛ و از هيچ كاري منع نكردم، مگر آنكه پيش از منع شما خودم را از آن دور كردم."
همچنين مي فرمايد:
"آنانكه كه خود را در مقام رهبري مردم قرار مي دهند، نخست خود را تعليم دهند، سپس مردم را. معلم خويشتن، بيش از معلم ديگران، شايسته احترام است."
به اعتقاد استاد مطهري، آن كس كه مي خواهد جامعه اي را اصلاح كند و تغيير دهد، خودش نبايد همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف كه در مردم هست در او باشد. كسي موفق به اصلاح نقاط ضعف مردم مي شود كه خود از آنها مبر ا باشد.
به اعتقاد مطهري، كسي كه بنده و برده طمع است، نمي تواند مصلح اجتماعي باشد، زيرا در بردگي، اميد رهايي از طرف مالك هست، اما در بردگي از نوع طمع، اميدي به رهايي نيست. آزادي معنوي، شرط توفيق مصلح ديني است. همانگونه كه يك زبونِ ملاحظه كار، توفيق اصلاح نمي يابد، يك گرفتار بيمار نيز موفق به مداواي جامعه خود نمي گردد.
"روحانيون بزرگ ما بايد به اين نكته توجه كنند كه بقاء و دوام روحانيت و موجوديت اسلام به اين است كه زعماي دين، ابتكار اصلاحات عميقي كه امروز ضروري تشخيص داده مي شود در دست بگيرند. امروز آنها در مقابل ملتي نيمه بيدار قرار گرفته اند كه روز به روز بيدارتر مي شود. انتظاراتي كه نسل امروز از روحانيت و اسلام دارد غير از انتظاراتي است كه نسلهاي گذشته داشته اند. بگذريم از انتظارات خام و نابخردانه اي كه بعضي دارند، اكثريت آن انتظارات مشروع و بجاست. اگر روحانيت ما هر چه زودتر نجنبد و گريبان خود را از چنگال عوام، خلاص و قواي خود را جمع و جور نكند و روشن بينانه گام برندارد خطر بزرگي از ناحيه اصلاح طلبان بي علاقه به ديانت متوجهش خواهد شد.
از طرفي مدعيان اصلاح طلبي كه بسياري از آنها علاقه اي به ديانت ندارند، زيادند و در كمين احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانيت به حاجتها و خواسته ها و احساسات بلند اين ملت پاسخ مثبت ندهند، به سوي آن قبله هاي نو ظهور متوجه خواهند شد. فكر كنيد آيا اگر سنگر اصلاحات را اين افراد اشغال كنند، موجوديت اسلام و روحانيت به خطر نخواهد افتاد."
مطهري، اسلام شناس عادل را در روحانيت شيعه جستجو كرده و به اين نتيجه مي رسد كه اصلاحات در يك جامعه اسلامي، ماهيتي اسلامي دارد و اهداف اسلامي را تعقيب مي كند. پس تنها توسط كساني مي تواند رهبري شود كه علاوه بر شرايط عمومي رهبري، به راستي اسلام شناس باشند و با اهداف و فلسفه اخلاقي و اجتماعي و سياسي اسلام كاملاً آشنا باشند.
"امروز هم ما به خواجه نصيرالدين ها، بوعلي سيناها، ملاصدراها، شيخ انصاري ها، شيخ بهايي ها، محقق حلي ها، و علامه حلي ها احتياج داريم؛ اما خواجه نصيرالدين قرن چهاردهم ، نه خواجه نصيرالدين قرن هفتم؛ بوعلي قرن چهاردهم ، نه بوعلي قرن چهارم؛ شيخ انصاري قرن سيزدهم؛ يعني همان خواجه نصير و بوعلي و همان شيخ انصاري با همه آن مزاياي فرهنگي به علاوه اين كه بايد به اين قرن تعلق داشته باشد و درد اين قرن و نياز اين قرن را احساس نمايد.
اگر قرار است روحانيت، سكاندار كشتي اصلاحات بشود بايد قبل از هرچيز به ساختار روحانيت بپردازد و تا زماني كه روحانيت، اصلاح درون سازماني نكند، نمي تواند ابتكار اصلاحات اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي را به دست بگيرد". به همين جهت مطهري از اولين كساني است كه به نقد سازمان روحانيت، هم به جهت علمي و هم به جهت ساختاري مي پردازد و خواستار اصلاحات شكلي و محتوايي مي شود:
"من روحانيت را از لحاظ هسته، زنده ترين دستگاهها مي دانم و عقيده دارم فقط غل و زنجيرهايي به دست و پاي اين موجود زنده و فعال بسته شده، بايد او را از قيدها يا زنجيرها آزاد كرد. روحانيت ما درخت اصيل و باارزش و زنده و آفت زده اي است كه خودش را بايد حفظ كرد و با آفاتش مبارزه نمود، زيرا حاملان فرهنگ اصيل و عميق و ذي قيمت اسلامي تنها در ميان اين گروه يافت مي شوند."
البته منظور مطهري از اصلاح شكلي و محتوايي نهاد روحانيت اين نبود كه عده اي بيرون از اين سازمان به اصلاح اين سازمان بپردازند و محتواي آن را دگرگون نمايند، بلكه اصلاح بايد توسط خود روحانيت و از درون شكل گيرد و هرگونه تجديد نظر و تحول در برنامه هاي حوزه هاي علميه بايد براساس فرهنگ غني اسلامي و ادامه همان راه و تسريع در حركت آن و آفت زدايي از آن بوده باشد. هرگونه تجديد نظر مبني بر جايگزين ساختن فرهنگ ديگر به جاي فرهنگ اصيل هزار و چهارصد ساله اسلامي، خيانت به اسلام و مسلمانان است و نتيجه اي جز كشاندن امت اسلامي به دامن فرهنگ و تفكر بيگانه شرق يا غربي، چپ يا راست ندارد.
مطهري بر اين باور است كه اگر انديشه روحانيت در جهت اصلاح، بهبود و تغيير سازمانهاي اجتماعي نباشد، ارزش و جايگاه اجتماعي و ديني خود را از دست خواهد داد:
"اهميت زعماي صالح فقط از نظر طرز تفكري است كه در مورد اصلاح و بهبود و تغيير سازمانهاي اجتماعي دارند و اما زعماي صالحي كه طرز تفكرشان در اساس و تشكيلات با ناصالحيها يكي است و تفاوتشان از لحاظ اخلاقي و شخصي است و بناست همگي در يك قالب كار كنند، اثر وجوديشان با ناصالح ها آنقدر زياد نيست و منشأ تحولات اجتماعي قابل توجه نخواهند شد."
1- بازگرداندن نشانه هاي محو شده راه خدا به جامعه كه چيزي جز همان اصول اسلام واقعي نيست
2- ايجاد امنيت در داخل كشور و بهبود روابط اجتماعي مردم
3- ايجاد تحولي بنيادين در اوضاع اقتصادي جامعه براي بهبود معيشت مردم
4- تحولي اساسي در نظامات مدني و اجتماعي در جهت بپا داشتن مقررات تعطيل شده خدا و قانونهاي نقض شده اسلام.
مطهري به عنوان مصلح ديني و اجتماعي به برخي از آفتهايي كه مي تواند يك نهضت اصلاحي را با خطر انحراف و سقوط روبرو كند اشاره كرده است:
ورود انديشه هاي بيگانه و مبنا قرار گرفتن آنها، نهضت اصلاحي را از مسير خود دور كرده و نمي گذارد نهضت به اهداف اصلاحي خود برسد. به اعتقاد مطهري انديشه هاي بيگانه و مغاير از دو طريق وارد نهضت مي شوند.
يكي از طريق دشمنان؛ هنگامي كه يك نهضت اجتماعي اوج مي گيرد و جاذبه پيدا مي كند و مكتبهاي ديگر را تحت الشعاع قرار مي دهد، مكتبهاي ديگر براي رخنه كردن در آن و پوساندن آن از درون، انديشه هاي بيگانه را كه با روح آن مغاير است وارد آن مي كنند و آن مكتب را از اثر و خاصيت مي اندازند و يا كم اثر مي كنند. ديگر از طريق دوستان و پيروان؛ گاهي پيروان مكتب به علت ناآشنايي درست با مكتب، مجذوب سلسله نظريات و انديشه هاي بيگانه مي گردند و آگاهانه يا ناآگاهانه آن نظريات را رنگ مكتب مي دهند و عرضه مي كنند.
اعتدال در انديشه مطهري از جايگاه ويژه اي برخوردار است. به همين دليل ايشان افراط و تفريط در اصلاحات را آفتي بزرگ ديده و به اصلاح طلبان هشدار مي دهد. به اعتقاد ايشان "اعتدال" مبناي اصلاحات در جامعه اسلامي است. اگر جريان اصلاحات گرفتار تندروي بي منطقي شود، اصلاحات به دست خود اصلاح طلبان به مسلخ خواهد رفت.
اصلاحات زماني نتيجه مطلوب را مي دهد كه نيمه كاره رها نشود. به اعتقاد مطهري يكي از نقيصه هاي نهضتهاي اصلاحي صد ساله اخير كه به رهبري روحانيت شكل گرفته است ناتمام گذاشتن اصلاحات است.
"متأسفانه تاريخ نهضتهاي اسلامي صد ساله اخير، يك نقيصه را در رهبري روحانيت نشان مي دهد و آن اينكه روحانيت، نهضتهايي كه رهبري كرده تا مرحله پيروزي بر خصم ادامه داده و از آن پس ادامه نداده و پي كار خود رفته و نتيجه زحمات او را ديگران و احياناً دشمنان برده اند."
رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون يك نهضت از آفتهاي بزرگ هر نهضت است. بر همين اساس بر رهبران اصلي نهضتهاي اصلاحي لازم است كه راه نفوذ و رخنه اين گونه افراد را سد نمايند.
به نظر مطهري نفوذ فرصت طلبان به موقعيتي مربوط مي شود كه يك جنبش اصلاحي در مرحله ثمردهي قرار دارد. نفوذ اين دسته از افراد موجب مي شود كه اصلاح اجتماعي به هدف واقعي خود دست پيدا نكند.
مطهري بر اين باور است كه نهضت را "اصلاح طلب" آغاز مي كند نه "فرصت طلب"، و همچنين آن را اصلاح طلب مؤ من به اهداف نهضت، مي تواند ادامه دهد نه فرصت طلب كه در پي منافع خويش است.
يكي از آفتهاي مهمي كه مطهري برمي شمارد، مشخص نبودن طرح اصلاح طلبان اسلامي است. به اعتقاد ايشان چنانچه طرح اصلاح طلبان واقعي به طور كامل مشخص نباشد، افراد ديگري كه طرح آماده اي را در دست دارند، افكار عمومي را جلب و مقاصد خود را اجرا خواهند كرد. بنابراين لازم است كه طرح نهايي اصلاح طلبان واقعي به طور كامل و تفصيلي مشخص باشد:
"نهضت بايد طرحهاي روشن و خالي از ابهام و مورد قبول و تأييد رهبران را ارايه دهد تا جلو ضايعات گرفته شود."
به اعتقاد مطهري، نهضت اصلاحي اسلامي بايد براي خدا آغاز و براي خداوند، تداوم يابد و هيچ خاطره و انديشه غيرخدايي در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهي شاملش گردد. غيرخدايي شدن هدف يك نهضت اصلاحي اسلامي، آسيب مهمي است كه جامعه را از مسير خداگونگي منحرف و به مسير غيرخدايي منتهي مي سازد.
رهبري جريان اصلاحات بايد متوجه نفوذ كساني باشد كه به بهانه اصلاح مي خواهند افساد كنند:
"جنبشهايي كه داعيه دار اصلاح بوده اند هميشه يكسان نبوده اند. برخي داعيه اصلاح داشته اند و واقعاً هم مصلح بوده اند. برخي برعكس اصلاح را بهانه قرار داده و افساد كرده اند. برخي ديگر در آغاز جنبه اصلاحي داشته و سرانجام از مسير اصلاحي منحرف شده اند."
از نظر قرآن، امت واقعي اسلام، معتدل و به دور از افراط و تفريط و چپ و راست است. مطهري يكي از آسيبهاي تهديد كننده اصلاحات را تند روي (افراط) و كند روي (تفريط) توسط مصلحان اجتماعي مي داند. به اعتقاد مطهري، اگر جامعه به سمت راست، منحرف شده، بايد جريان اصلاحات، متمايل به چپ شود و اگر به چپ منحرف شده، بايد جريان اصلاحات متمايل به راست باشد تا جامعه به تعادل برسد.
"خطري كه اغلب مصلحان اجتماعي به وجود مي آورند از همين ناحيه است كه در يك اجتماع تندرو يا كندرو يا متمايل به راست يا به چپ ظهور مي كنند و به پيكار مقدس دست مي زنند، اما فراموش مي كنند كه يك برنامه معين فقط براي مدت محدودي قابل اجراست و با جامعه كندرو و يا تندرو يا چپ رو يا راست رو آنقدر بايد پيكار كرد كه تعادل خود را بازيابد، و بيش از آن، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوي ديگر است."
"براي جامعه منحرف به راست، نيروي اصلاح كننده بايد متمايل به چپ باشد و برعكس."
به اعتقاد مطهري جريان اصلاحات نبايد كهنه ستيز مطلق و يا نوستيز مطلق باشد.
"مشكل عصر ما اين است كه بشر امروز كمتر توفيق مي يابد ميان اين دو تفكيك كند. يا جمود مي ورزد و با كهنه پيمان مي بندد و با هر چه نو است مبارزه مي كند، و يا جهالت به خرج مي دهد و هر پديده نوظهوري را به نام مقتضيات زمان موجه مي شمارد."
مطهري، معيار سنجش قرار گرفتن اصلاحات اجتماعي را از آفتهاي "جريان اصلاح طلبي" مي داند و معتقد است نبايد ارزش كار خدمتگزاران بزرگ به اجتماع را به جرم اينكه در اصلاحات اجتماعي نقشي نداشته اند، ناديده گرفت.
"در عصر ما نسبت به اصلاحات اجتماعي، حساسيت مثبت و مباركي پيدا شده كه قابل تقدير است، اما اين جهت احياناً به نوعي افراط گرايي كشيده مي شود كه هر خدمتي جز اصلاح اجتماعي، به هيچ گرفته مي شود. هر خدمتي با معيار "اصلاح" سنجيده مي شود و ارزش هر شخصيتي به ميزان دخالتش در اصلاحات اجتماعي معتبر شناخته مي شود. اين طرز تفكر هم به نظر مي رسد صحيح نباشد ، زيرا هر چند اصلاح اجتماعي خدمت است ، اما هر خدمتي لزوماً اصلاح اجتماعي نيست. از اين رو ارزش كار خدمتگزاران بزرگ را به جرم اينكه در اصلاحات اجتماعي نقشي نداشته اند نبايد ناديده بگيريم. كار شيخ مرتضي انصاري يا صدرالمتألهين، يك خدمت است و خدمت بسيار بزرگي هم هست در صورتي كه كار آنها اصلاح و خود آنها مصلح به شمار نمي روند."
آفت ديگري كه ممكن است دامن جريان اصلاحات را بگيرد اين است كه عده اي خيال كنند مطلق امر به معروف و نهي از منكر، مصداق اصلاح اجتماعي است . در صورتي كه به اعتقاد مطهري: "در امر به معروف و نهي از منكر لزوماً مصداق اصلاح اجتماعي نيست ، ولي هر اصلاح اجتماعي مصداق امر به معروف و نهي از منكر است."
به تعبير ديگر استاد مطهري معتقدند كه بين مفهوم "امر به معروف و نهي از منكر" و "اصلاح اجتماعي" نسبت منطقي عموم و خصوص مطلق، برقرار است يعني هر اصلاح اجتماعي، امر به معروف و نهي از منكر است، ولي هر امر به معروف و نهي از منكري، اصلاح اجتماعي نيست.
بر طبق آنچه گذشت نتايج بررسي ديدگاه مطهري در باب اصلاحات را به شكل زير مي توان برشمرد:
1- اصلاح، ناظر به اصلاح اجتماعي و فكر ديني است كه ارتباط تنگاتنگي با هم دارند.
2- اصلاحات با رفرم متفاوت است. اصلاحات يعني بسامان كردن امور اجتماع مسلمانان كه در دو مرحله نهي و طرد، و تثبيت سازندگي تحقق مي پذيرد.
3- تعريف مطهري از اصلاح اجتماعي مبتني بر كتاب و سنت و تعريفي اسلامي و شيعي است.
4- اصلاحات، دوبعدي است و ابعاد مادي و نيز معنوي را شامل مي شود.
5- رهبران اصلاحات بايد با ديدي آسيب شناسانه و نقادانه به رفتار خود بنگرند.
6- اصلاحات در جامعه اسلامي بايد توسط عالمان دين صورت بگيرد يا رهبري شود.
7- اصلاحات نبايد با تندروي بي منطق همراه باشد.
8- اصلاح ساختار اجتماعي، بدون اصلاح ساختار فكري، امكان پذير نيست.
9- نبايد اصلاح اجتماعي، تنها معيار و ملاك سنجش افراد و كاركرد آنها باشد.
روش هاي انقلابي
در تغيير و تحولات اجتماعي معمولاً دو پيشنهاد مشهور مطرح مي شود كه هريك طرفداراني را به خود اختصاص داده است. يك روش، تغييرات ساختاري است كه تمام سازمان اجتماعي را فرا مي گيرد و نمادهاي اجتماعي و نظامهاي رفتار جمعي را به شيوه دفعي و بنيادي واژگون و نظم نويني را حاكم مي كند كه از آن به روش "انقلابي" تعبير مي شود و ديگري روش ايجاد تغييرات تدريجي درون ساختي است كه به ساخت كلي جامعه و نظامهاي رفتاري حاكم بر جامعه كاري ندارد، بلكه از طريق تغييرات برنامه ريزي شده و غيرراديكال سعي مي كند تا زمينه تغييرات عمومي را فراهم سازد كه از اين روش نيز با عنوان "رفرم" ياد مي شود. روش اول عموماً با قهر و خشونت و شدت عمل و روش دوم با ملايمت و نرمش و كندي همراه است. آنچه از متون ديني همچون نهج البلاغه براي اصلاح اجتماع استفاده مي شود روش تركيبي است؛ يعني آميزه اي از روش انقلابي و دفعي با روش ملايم و تدريجي، ولي حوزه بكارگيري هريك از اين روشها متفاوت است؛ يعني در بعضي عرصه هاي جامعه بايد از روش انقلابي و در برخي از لايه ها از روش تدريجي استفاده كرد. تبيين ديدگاه متفكران ديني در باب اصلاحات مي تواند به روند شكل گيري اصلاحات كمك نموده و همگون سازي اصلاحات با جامعه اسلامي ايران را تسريع نمايد و از بروز انحرافهاي احتمالي جلوگيري كند. آنچه مي خوانيد به تبيين ديدگاه استاد شهيد مطهري درباره اصلاحات مي پردازد و مباحثي چون پيشينه تاريخي اصلاحات، ويژگيهاي مصلحان موفق، عالمان دين و اصلاحات، اهداف اصلاحات و آسيب شناسي اصلاحات را در بر مي گيرد.معناي اصلاح طلبي
از نظر استاد مطهري، "اصلاح" به معني سامان بخشيدن در مقابل "افساد" قرار دارد. ايشان "اصلاح" را نقطه مقابل "انقلاب" نمي داند، بلكه انقلاب را نيز نوعي اصلاح اجتماعي دانسته و انقلاب اسلامي ايران را يك نهضت اصلاح طلبي معرفي مي نمايد.استاد مطهري با استناد به آياتي از قرآن كريم تلاش مي كند توضيح دهد كه "اصلاح"، از مفاهيم مهمي است كه در انديشه اجتماعي خدا محور، جايگاهي ويژه دارد:
"مورد استعمال "اصلاح" در قرآن گاهي رابطه ميان دو فرد است (اصلاح ذات البين) و گاهي محيط خانوادگي و گاه محيط بزرگ اجتماعي است كه اكنون مورد بحث ما است. قرآن كريم، در مجموع تعبيرات خود، پيامبران را "مصلحان" مي خواند، چنانكه از زبان شعيب پيغمبر مي گويد: "هرگاه با آنها گفته شود كه در زمين فساد نكنيد، مي گويند ما اصلاح گرانيم. آگاه باشيد كه همينها مفسدانند و خود نيز به دقت درك نمي كنند."
ايشان يكي از علل ظهور پيامبران جديد را تحريف اديان و شرايع پيشين مي داند و بر همين اساس، پيامبران را مصلحاني مي داند كه به اصلاحگري در دين پيشين پرداخته اند:
"يكي از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد، تحريف و تبديلهايي است كه در تعليمات و كتابهاي مقدس پيامبران پيشين رخ مي داده و به همين جهت آن كتابها و تعليمات، صلاحيت خود را براي هدايت مردم از دست مي داده اند. اغلب پيامبران، احياكننده سنن فراموش شده و اصلاح كننده تعليمات تحريف يافته پيشينيان خود بوده اند."
به اعتقاد استاد،اصلاح طلبي، يك روحيه اسلامي است. هر مسلماني به حكم اينكه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح طلب و دست كم طرفدار اصلاح طلبي است. زيرا اصلاح طلبي، هم به عنوان يك شأن پيامبري در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهي از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعي اسلام است.
سيره و روش امامان معصوم(ع) حاكي از اين است كه آنان هم به جهت نظري و عملي، به اصلاحات اجتماعي، نظر داشته اند. امام حسين(ع) در وصيتنامه معروفش خطاب به برادرش محمد حنفيه به كار خود عنوان اصلاح و به خود عنوان مصلح مي دهد:
"قيام من قيام فردي جاه طلب يا كامجو يا آشوبگر و ستمگر نيست. من در جستجوي اصلاح كار امت جدم بپاخاسته ام و اراده كرده ام امر به معروف و نهي از منكر كنم و به روش جد و پدرم رفتار نمايم."
علي(ع) در يك نيايش زيبا مي فرمايد:
"خدايا تو خود آگاهي آنچه كه از ناحيه ما صورت گرفت، رقابت در كسب قدرت يا خواهش فزون طلبي نبود بلكه بر اين بوديم كه سنن تو را كه نشانه هاي راه تو هستند، بازگردانيم و اصلاح آشكار و چشمگير در شهرهاي تو اعمال كنيم كه بندگان مظلوم و محروم، امان يابند و مقررات به زمين مانده تو از نو به پا داشته شوند."
ويژگيهاي مصلح موفق
مطهري با استناد به كلامي از اميرالمؤمنين(ع) مبني بر اينكه "انما يُقيم امرَ الله سبحانه من لايصانع و لايضارع و لا يتبع المطامع"، سه ويژگي مهم را براي مصلحان اجتماعي برمي شمارد و معتقد است اگر مصلحان، داراي اين سه ويژگي باشند مي توانند در اصلاحات اجتماعي موفق شوند:"مصانعه" نكردن، از ويژگيهاي مهم مصلحان است. شايد نتوان معادل فارسي دقيق براي مصانعه آورد، ولي رفيق بازي، سازش كاري، ملاحظه كاري و معامله گري را مي توان مترادف آن دانست. مصلحان اجتماعي هيچگاه بر سر اصلاحات سازش و معامله نكرده و ملاحظه هيچ كس، هيچ گروه و هيچ طبقه را نبايد بكنند. رفيق بازي و مصلحت باند را بر مصلحت اصلاحات ترجيح دادن كار را عقيم مي گذارد. علي(ع) خود در امر اصلاحات، ملاحظه هيچكس و هيچ گروهي را نكرد و آن را در همه سطوح و جنبه ها به شدت پيگيري كرد. قرآن نيز رسول اكرم(ص) را از "مداهنه" و "مصانعه" بازداشته است. مصلحي كه اهل "مصانعه" باشد، هيچگاه نمي تواند در امر اصلاحات موفق شود.
مطهري بر اين باور است كه كسي مي تواند دست به اصلاحات اجتماعي بزند كه خود از آلودگيهاي معمول و مرسوم اجتماعي مبرا باشد و به آنچه كه براي جامعه و مردم تجويز مي كند عمل نمايد. علي(ع) به عنوان مصلح اجتماعي در اين مورد خطاب به مردم چنين مي گويد:
"به خدا سوگند من شما را به هيچ كاري فرمان ندادم مگر آنكه پيش از آنكه فرمان دهم خودم به كار بستم؛ و از هيچ كاري منع نكردم، مگر آنكه پيش از منع شما خودم را از آن دور كردم."
همچنين مي فرمايد:
"آنانكه كه خود را در مقام رهبري مردم قرار مي دهند، نخست خود را تعليم دهند، سپس مردم را. معلم خويشتن، بيش از معلم ديگران، شايسته احترام است."
به اعتقاد استاد مطهري، آن كس كه مي خواهد جامعه اي را اصلاح كند و تغيير دهد، خودش نبايد همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف كه در مردم هست در او باشد. كسي موفق به اصلاح نقاط ضعف مردم مي شود كه خود از آنها مبر ا باشد.
به اعتقاد مطهري، كسي كه بنده و برده طمع است، نمي تواند مصلح اجتماعي باشد، زيرا در بردگي، اميد رهايي از طرف مالك هست، اما در بردگي از نوع طمع، اميدي به رهايي نيست. آزادي معنوي، شرط توفيق مصلح ديني است. همانگونه كه يك زبونِ ملاحظه كار، توفيق اصلاح نمي يابد، يك گرفتار بيمار نيز موفق به مداواي جامعه خود نمي گردد.
عالمان دين و اصلاحات
مطهري بر اين باور است كه اصلاحات و اهداف آن، زماني در جامعه اسلامي تحقق پيدا مي كند كه رهبري اصلاحات به دست اسلام شناساني "عادل " و "زمان شناس" باشد. اگر عالمان دين، ابتكار اصلاحات را به دست نگيرند خطر بزرگي از ناحيه اصلاح طلبان دروغين و بي علاقه به دين متوجه جامعه اسلامي خواهد شد. مطهري معتقد است، اگر عالمان دين لزوم و ضرورت اصلاحات را درك نكنند و به اصلاحات اساسي و همه جانبه دست نيازند و به خواسته هاي مشروع نسل خود پاسخ مثبت ندهند، اسلام و روحانيت ضربه خواهد خورد."روحانيون بزرگ ما بايد به اين نكته توجه كنند كه بقاء و دوام روحانيت و موجوديت اسلام به اين است كه زعماي دين، ابتكار اصلاحات عميقي كه امروز ضروري تشخيص داده مي شود در دست بگيرند. امروز آنها در مقابل ملتي نيمه بيدار قرار گرفته اند كه روز به روز بيدارتر مي شود. انتظاراتي كه نسل امروز از روحانيت و اسلام دارد غير از انتظاراتي است كه نسلهاي گذشته داشته اند. بگذريم از انتظارات خام و نابخردانه اي كه بعضي دارند، اكثريت آن انتظارات مشروع و بجاست. اگر روحانيت ما هر چه زودتر نجنبد و گريبان خود را از چنگال عوام، خلاص و قواي خود را جمع و جور نكند و روشن بينانه گام برندارد خطر بزرگي از ناحيه اصلاح طلبان بي علاقه به ديانت متوجهش خواهد شد.
از طرفي مدعيان اصلاح طلبي كه بسياري از آنها علاقه اي به ديانت ندارند، زيادند و در كمين احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانيت به حاجتها و خواسته ها و احساسات بلند اين ملت پاسخ مثبت ندهند، به سوي آن قبله هاي نو ظهور متوجه خواهند شد. فكر كنيد آيا اگر سنگر اصلاحات را اين افراد اشغال كنند، موجوديت اسلام و روحانيت به خطر نخواهد افتاد."
مطهري، اسلام شناس عادل را در روحانيت شيعه جستجو كرده و به اين نتيجه مي رسد كه اصلاحات در يك جامعه اسلامي، ماهيتي اسلامي دارد و اهداف اسلامي را تعقيب مي كند. پس تنها توسط كساني مي تواند رهبري شود كه علاوه بر شرايط عمومي رهبري، به راستي اسلام شناس باشند و با اهداف و فلسفه اخلاقي و اجتماعي و سياسي اسلام كاملاً آشنا باشند.
"امروز هم ما به خواجه نصيرالدين ها، بوعلي سيناها، ملاصدراها، شيخ انصاري ها، شيخ بهايي ها، محقق حلي ها، و علامه حلي ها احتياج داريم؛ اما خواجه نصيرالدين قرن چهاردهم ، نه خواجه نصيرالدين قرن هفتم؛ بوعلي قرن چهاردهم ، نه بوعلي قرن چهارم؛ شيخ انصاري قرن سيزدهم؛ يعني همان خواجه نصير و بوعلي و همان شيخ انصاري با همه آن مزاياي فرهنگي به علاوه اين كه بايد به اين قرن تعلق داشته باشد و درد اين قرن و نياز اين قرن را احساس نمايد.
اگر قرار است روحانيت، سكاندار كشتي اصلاحات بشود بايد قبل از هرچيز به ساختار روحانيت بپردازد و تا زماني كه روحانيت، اصلاح درون سازماني نكند، نمي تواند ابتكار اصلاحات اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي را به دست بگيرد". به همين جهت مطهري از اولين كساني است كه به نقد سازمان روحانيت، هم به جهت علمي و هم به جهت ساختاري مي پردازد و خواستار اصلاحات شكلي و محتوايي مي شود:
"من روحانيت را از لحاظ هسته، زنده ترين دستگاهها مي دانم و عقيده دارم فقط غل و زنجيرهايي به دست و پاي اين موجود زنده و فعال بسته شده، بايد او را از قيدها يا زنجيرها آزاد كرد. روحانيت ما درخت اصيل و باارزش و زنده و آفت زده اي است كه خودش را بايد حفظ كرد و با آفاتش مبارزه نمود، زيرا حاملان فرهنگ اصيل و عميق و ذي قيمت اسلامي تنها در ميان اين گروه يافت مي شوند."
البته منظور مطهري از اصلاح شكلي و محتوايي نهاد روحانيت اين نبود كه عده اي بيرون از اين سازمان به اصلاح اين سازمان بپردازند و محتواي آن را دگرگون نمايند، بلكه اصلاح بايد توسط خود روحانيت و از درون شكل گيرد و هرگونه تجديد نظر و تحول در برنامه هاي حوزه هاي علميه بايد براساس فرهنگ غني اسلامي و ادامه همان راه و تسريع در حركت آن و آفت زدايي از آن بوده باشد. هرگونه تجديد نظر مبني بر جايگزين ساختن فرهنگ ديگر به جاي فرهنگ اصيل هزار و چهارصد ساله اسلامي، خيانت به اسلام و مسلمانان است و نتيجه اي جز كشاندن امت اسلامي به دامن فرهنگ و تفكر بيگانه شرق يا غربي، چپ يا راست ندارد.
مطهري بر اين باور است كه اگر انديشه روحانيت در جهت اصلاح، بهبود و تغيير سازمانهاي اجتماعي نباشد، ارزش و جايگاه اجتماعي و ديني خود را از دست خواهد داد:
"اهميت زعماي صالح فقط از نظر طرز تفكري است كه در مورد اصلاح و بهبود و تغيير سازمانهاي اجتماعي دارند و اما زعماي صالحي كه طرز تفكرشان در اساس و تشكيلات با ناصالحيها يكي است و تفاوتشان از لحاظ اخلاقي و شخصي است و بناست همگي در يك قالب كار كنند، اثر وجوديشان با ناصالح ها آنقدر زياد نيست و منشأ تحولات اجتماعي قابل توجه نخواهند شد."
اهداف اصلاحات
به نظر مطهري، هر نهضت اصلاحي علاوه بر اهداف جزئي كه وابسته به شرايط زماني و مكاني است، بايد داراي اهداف كلي نيز باشد. ايشان اهداف كلي اصلاحات در جامعه اسلامي را چنين تبيين مي نمايد:1- بازگرداندن نشانه هاي محو شده راه خدا به جامعه كه چيزي جز همان اصول اسلام واقعي نيست
2- ايجاد امنيت در داخل كشور و بهبود روابط اجتماعي مردم
3- ايجاد تحولي بنيادين در اوضاع اقتصادي جامعه براي بهبود معيشت مردم
4- تحولي اساسي در نظامات مدني و اجتماعي در جهت بپا داشتن مقررات تعطيل شده خدا و قانونهاي نقض شده اسلام.
آسيب شناسي اصلاحات
اصلاحات، شجره اي است كه اگر به بار بنشيند ميوه هاي شيرين و دلپذير خواهد داد و اگر گرفتار آفتها گردد ميوه هاي زهرآگين در كام طالبان آن خواهد ريخت. به همين دليل، بايد مدام جريان اصلاحات را كنترل كرده و به آسيب شناسي آن بپردازند و سعي نمايند جريان اصلاحات را از گزند آفتها مصون بدارند. پس اولاً بايد داراي برنامه اي منسجم و منضبط باشد، ثانياً از يك پايگاه مشروع، رهبري شود و ثالثاً همانگونه كه بيرون از خود را به نقد مي كشد، نقاد خود نيز باشد.مطهري به عنوان مصلح ديني و اجتماعي به برخي از آفتهايي كه مي تواند يك نهضت اصلاحي را با خطر انحراف و سقوط روبرو كند اشاره كرده است:
ورود انديشه هاي بيگانه و مبنا قرار گرفتن آنها، نهضت اصلاحي را از مسير خود دور كرده و نمي گذارد نهضت به اهداف اصلاحي خود برسد. به اعتقاد مطهري انديشه هاي بيگانه و مغاير از دو طريق وارد نهضت مي شوند.
يكي از طريق دشمنان؛ هنگامي كه يك نهضت اجتماعي اوج مي گيرد و جاذبه پيدا مي كند و مكتبهاي ديگر را تحت الشعاع قرار مي دهد، مكتبهاي ديگر براي رخنه كردن در آن و پوساندن آن از درون، انديشه هاي بيگانه را كه با روح آن مغاير است وارد آن مي كنند و آن مكتب را از اثر و خاصيت مي اندازند و يا كم اثر مي كنند. ديگر از طريق دوستان و پيروان؛ گاهي پيروان مكتب به علت ناآشنايي درست با مكتب، مجذوب سلسله نظريات و انديشه هاي بيگانه مي گردند و آگاهانه يا ناآگاهانه آن نظريات را رنگ مكتب مي دهند و عرضه مي كنند.
اعتدال در انديشه مطهري از جايگاه ويژه اي برخوردار است. به همين دليل ايشان افراط و تفريط در اصلاحات را آفتي بزرگ ديده و به اصلاح طلبان هشدار مي دهد. به اعتقاد ايشان "اعتدال" مبناي اصلاحات در جامعه اسلامي است. اگر جريان اصلاحات گرفتار تندروي بي منطقي شود، اصلاحات به دست خود اصلاح طلبان به مسلخ خواهد رفت.
اصلاحات زماني نتيجه مطلوب را مي دهد كه نيمه كاره رها نشود. به اعتقاد مطهري يكي از نقيصه هاي نهضتهاي اصلاحي صد ساله اخير كه به رهبري روحانيت شكل گرفته است ناتمام گذاشتن اصلاحات است.
"متأسفانه تاريخ نهضتهاي اسلامي صد ساله اخير، يك نقيصه را در رهبري روحانيت نشان مي دهد و آن اينكه روحانيت، نهضتهايي كه رهبري كرده تا مرحله پيروزي بر خصم ادامه داده و از آن پس ادامه نداده و پي كار خود رفته و نتيجه زحمات او را ديگران و احياناً دشمنان برده اند."
رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون يك نهضت از آفتهاي بزرگ هر نهضت است. بر همين اساس بر رهبران اصلي نهضتهاي اصلاحي لازم است كه راه نفوذ و رخنه اين گونه افراد را سد نمايند.
به نظر مطهري نفوذ فرصت طلبان به موقعيتي مربوط مي شود كه يك جنبش اصلاحي در مرحله ثمردهي قرار دارد. نفوذ اين دسته از افراد موجب مي شود كه اصلاح اجتماعي به هدف واقعي خود دست پيدا نكند.
مطهري بر اين باور است كه نهضت را "اصلاح طلب" آغاز مي كند نه "فرصت طلب"، و همچنين آن را اصلاح طلب مؤ من به اهداف نهضت، مي تواند ادامه دهد نه فرصت طلب كه در پي منافع خويش است.
يكي از آفتهاي مهمي كه مطهري برمي شمارد، مشخص نبودن طرح اصلاح طلبان اسلامي است. به اعتقاد ايشان چنانچه طرح اصلاح طلبان واقعي به طور كامل مشخص نباشد، افراد ديگري كه طرح آماده اي را در دست دارند، افكار عمومي را جلب و مقاصد خود را اجرا خواهند كرد. بنابراين لازم است كه طرح نهايي اصلاح طلبان واقعي به طور كامل و تفصيلي مشخص باشد:
"نهضت بايد طرحهاي روشن و خالي از ابهام و مورد قبول و تأييد رهبران را ارايه دهد تا جلو ضايعات گرفته شود."
به اعتقاد مطهري، نهضت اصلاحي اسلامي بايد براي خدا آغاز و براي خداوند، تداوم يابد و هيچ خاطره و انديشه غيرخدايي در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهي شاملش گردد. غيرخدايي شدن هدف يك نهضت اصلاحي اسلامي، آسيب مهمي است كه جامعه را از مسير خداگونگي منحرف و به مسير غيرخدايي منتهي مي سازد.
رهبري جريان اصلاحات بايد متوجه نفوذ كساني باشد كه به بهانه اصلاح مي خواهند افساد كنند:
"جنبشهايي كه داعيه دار اصلاح بوده اند هميشه يكسان نبوده اند. برخي داعيه اصلاح داشته اند و واقعاً هم مصلح بوده اند. برخي برعكس اصلاح را بهانه قرار داده و افساد كرده اند. برخي ديگر در آغاز جنبه اصلاحي داشته و سرانجام از مسير اصلاحي منحرف شده اند."
از نظر قرآن، امت واقعي اسلام، معتدل و به دور از افراط و تفريط و چپ و راست است. مطهري يكي از آسيبهاي تهديد كننده اصلاحات را تند روي (افراط) و كند روي (تفريط) توسط مصلحان اجتماعي مي داند. به اعتقاد مطهري، اگر جامعه به سمت راست، منحرف شده، بايد جريان اصلاحات، متمايل به چپ شود و اگر به چپ منحرف شده، بايد جريان اصلاحات متمايل به راست باشد تا جامعه به تعادل برسد.
"خطري كه اغلب مصلحان اجتماعي به وجود مي آورند از همين ناحيه است كه در يك اجتماع تندرو يا كندرو يا متمايل به راست يا به چپ ظهور مي كنند و به پيكار مقدس دست مي زنند، اما فراموش مي كنند كه يك برنامه معين فقط براي مدت محدودي قابل اجراست و با جامعه كندرو و يا تندرو يا چپ رو يا راست رو آنقدر بايد پيكار كرد كه تعادل خود را بازيابد، و بيش از آن، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوي ديگر است."
"براي جامعه منحرف به راست، نيروي اصلاح كننده بايد متمايل به چپ باشد و برعكس."
به اعتقاد مطهري جريان اصلاحات نبايد كهنه ستيز مطلق و يا نوستيز مطلق باشد.
"مشكل عصر ما اين است كه بشر امروز كمتر توفيق مي يابد ميان اين دو تفكيك كند. يا جمود مي ورزد و با كهنه پيمان مي بندد و با هر چه نو است مبارزه مي كند، و يا جهالت به خرج مي دهد و هر پديده نوظهوري را به نام مقتضيات زمان موجه مي شمارد."
مطهري، معيار سنجش قرار گرفتن اصلاحات اجتماعي را از آفتهاي "جريان اصلاح طلبي" مي داند و معتقد است نبايد ارزش كار خدمتگزاران بزرگ به اجتماع را به جرم اينكه در اصلاحات اجتماعي نقشي نداشته اند، ناديده گرفت.
"در عصر ما نسبت به اصلاحات اجتماعي، حساسيت مثبت و مباركي پيدا شده كه قابل تقدير است، اما اين جهت احياناً به نوعي افراط گرايي كشيده مي شود كه هر خدمتي جز اصلاح اجتماعي، به هيچ گرفته مي شود. هر خدمتي با معيار "اصلاح" سنجيده مي شود و ارزش هر شخصيتي به ميزان دخالتش در اصلاحات اجتماعي معتبر شناخته مي شود. اين طرز تفكر هم به نظر مي رسد صحيح نباشد ، زيرا هر چند اصلاح اجتماعي خدمت است ، اما هر خدمتي لزوماً اصلاح اجتماعي نيست. از اين رو ارزش كار خدمتگزاران بزرگ را به جرم اينكه در اصلاحات اجتماعي نقشي نداشته اند نبايد ناديده بگيريم. كار شيخ مرتضي انصاري يا صدرالمتألهين، يك خدمت است و خدمت بسيار بزرگي هم هست در صورتي كه كار آنها اصلاح و خود آنها مصلح به شمار نمي روند."
آفت ديگري كه ممكن است دامن جريان اصلاحات را بگيرد اين است كه عده اي خيال كنند مطلق امر به معروف و نهي از منكر، مصداق اصلاح اجتماعي است . در صورتي كه به اعتقاد مطهري: "در امر به معروف و نهي از منكر لزوماً مصداق اصلاح اجتماعي نيست ، ولي هر اصلاح اجتماعي مصداق امر به معروف و نهي از منكر است."
به تعبير ديگر استاد مطهري معتقدند كه بين مفهوم "امر به معروف و نهي از منكر" و "اصلاح اجتماعي" نسبت منطقي عموم و خصوص مطلق، برقرار است يعني هر اصلاح اجتماعي، امر به معروف و نهي از منكر است، ولي هر امر به معروف و نهي از منكري، اصلاح اجتماعي نيست.
بر طبق آنچه گذشت نتايج بررسي ديدگاه مطهري در باب اصلاحات را به شكل زير مي توان برشمرد:
1- اصلاح، ناظر به اصلاح اجتماعي و فكر ديني است كه ارتباط تنگاتنگي با هم دارند.
2- اصلاحات با رفرم متفاوت است. اصلاحات يعني بسامان كردن امور اجتماع مسلمانان كه در دو مرحله نهي و طرد، و تثبيت سازندگي تحقق مي پذيرد.
3- تعريف مطهري از اصلاح اجتماعي مبتني بر كتاب و سنت و تعريفي اسلامي و شيعي است.
4- اصلاحات، دوبعدي است و ابعاد مادي و نيز معنوي را شامل مي شود.
5- رهبران اصلاحات بايد با ديدي آسيب شناسانه و نقادانه به رفتار خود بنگرند.
6- اصلاحات در جامعه اسلامي بايد توسط عالمان دين صورت بگيرد يا رهبري شود.
7- اصلاحات نبايد با تندروي بي منطق همراه باشد.
8- اصلاح ساختار اجتماعي، بدون اصلاح ساختار فكري، امكان پذير نيست.
9- نبايد اصلاح اجتماعي، تنها معيار و ملاك سنجش افراد و كاركرد آنها باشد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}